معرفی کتاب
این رمان که حال و هوای تاریخی دارد به عنایت امام کاظم (علیه السلام) به یکی از یاران خود که در کاخ هارون الرشید عباسی نفوذ کرده و منصب وزیر اعظم را گرفته است می پردازد. رمان در سه فصل روایت می شود که هر فصل متشکل از بخش های مختلفی است . ساختار یکپارچه و پرتعلیق آن، مخاطب را تا انتهای رمان با خود همراه می کند.
تصویرسازی های محمد صادق، از صحنه های مختلف رمان، در جای جای آن بر جذابیت بصری آن افزوده است و رغبت خواننده را به کتاب بیشتر می نماید.
گزیده کتاب
سرباز وارد خانه شده و مستانه به دختر جوان نزدیک می شود. از سمت دیگر، زن میان سالی که مادر دختر است، با چوبی در دست به سرباز حمله می کند، اما قبل از رسیدن زن به او، سرباز، شمشیرش را در شکم او فرو می برد، زن در حالی که دستانش را روی شانه سرباز گذاشته، آرام زانوهایش بی رمق شده و می نشیند. سرباز شمشیر را از شکم او بیرون می کشد و زن با چشمانی باز از پشت به زمین می خورد و سرش به سمت راستش می چرخد. دختر جوان که انگار سحر شده، توان گریختن را در خود نمی بیند، قدرت فریاد زدن هم ندارد. سرباز با ولع به سمت او می رود…