المپیادی کیست ؟
دیدن تصویر رویایی حلقه گل و مدالی بر گردن در حال برگشت از مسابقات خارجی چقدر ارزش دارد که سالانه حدود ۱۵۰ هزار نفر برای قرار گرفتن در این سی و چند نفر اینقدر خشن و جسورانه رقابت علمی میکنند؟ چرا بهترین سالهای زندگی را صرف المپیاد میکنیم؟
باز به سوال اول برگشتم، المپیادی کیست؟ به جز مدال چه به دست میآورد که این طور جدی از وقت و پول خود هزینه میکند؟
المپیادی کسی است که توانایی های دانش آموزی خود را عمیق میکند. اگر فرض را بر این بگذاریم که بچه هایی که در رشته های نظری تحصیل می کنند قصد دارند در این زمینه هم موفقیت داشته باشند. (فرض محال که محال نیست)، باید توانایی کسب دانش را در خود تقویت کنند. برنامه ریزی دقیق مطالعاتی و تمرین تکنیک های خلاصه نویسی و مرور مطالب و حل تمرین، نکاتی است که یک المپیادی طی یک تا چند سال آن ها را به خوبی فرا میگیرد و این را توشه ای برای آینده علمی خود بر می دارد.
المپیادی کسی است که به جای بازی های Clash of Clans و Boom Beach و Candy Crush و … وقت رقابتی خود را صرف کارهای مهم تری میکند. خواه این زمان مفید برای یادگیری موسیقی و خطاطی باشد، خواه شیمی و فیزیک یا حتی روپایی زدن! بالاخره در نوجوانی هیجان رقابت لازم است و اگر حتی هیچ موضوع مهمی نباشد، بچه ها بر سر حدس مدل ماشینی که به زودی از خیابان میگذرد، رقابت می کنند.
المپیادی کسی است که شوق یاد گرفتن و کسب دانش را به جای خواندن مطالب مجلات زرد، صفحه حوادث و اخبار زندگی مشاهیر، صرف فهمیدنِ با زحمت می کند. بزرگ ترین لذت زندگی آن لحظه است که با شوق چیزی را می فهمیم و ناخود آگاه “آهان” بر زبان جاری میشود. این لذت را در چشمان کودکان که هر لحظه در حال فهمیدن هستند ببینید. وقتی زحمت یادگیری از زندگی میرود، برق چشمان هم کمرنگ تر میشود. ما در بزرگی سعی می کنیم باز هم از یاد گرفتن لذت ببریم و چون حوصله زحمت نداریم، سراغ دانش های بی درد سر مثل مجلات زرد و زندگی نامه ها می رویم. تا حالا فکر کرده اید که چرا عکس های خصوصی از زندگی بقیه اینقدر پرطرفدار است و چرا بی ارزش ترین اخبار حوادث دنیا را اینطور دنبال می کنند؟ همه به دنبال فهمیدن موضوعی تازه هستند و از آن لذت می برند؛ چه بهتر که این لذت با دانشی مفید و تخصصی همراه ما باشد.
المپیادی کسی است که برنامه ریزی درسی مناسب دارد و برای پیش دانشگاهی و کنکور و کارشناسی ارشد و … توشه بر میدارد. به جای اینکه سال کنکور برود سراغ مشاور و فلان قدر پول بدهد تا یک برنامه درسی تخیلی! بگیرد، خودش آزمون و خطا میکند و چیزهایی را در میآورد که هزار تا مشاور هم نمیتواند دربارهی او بهش بگوید. فقط خود من میدانم که شب ها بیدار بمانم و درس بخوانم بازده بیشتری دارد یا صبحهای زود! ظهرها باید بخوابم یا نه! اختصاصی برای صبح من است یا عمومی! چه خوراکیهایی را بخورم بیشتر شاد می شوم! اینها را مشاور به من نمیگوید. او به دنبال راهکارهای عجیبی میگردد تا بتواند با آنها خود را خاص تر نشان دهد تا در بازار بزرگ کنکور جایی برای رقابت داشته باشد. بنابراین المپیادی ها میفهمند آنچه را قرار است بعدا بهشان فروخته شود.
المپیادی کسی است که فرصت چند روز بعدِ کنکور را برای انتخاب شغل و نوع زندگی چند ده سال بعدش کافی نمیداند. حتی دیده ام کسی مدال نقره فیزیک گرفته و سال بعد رتبه ۳ کنکور هنر شده است. به همتش آفرین گفتم که انتخاب کرده و فهمیده فیزیک علاقه اش نیست! و رفته دنبال هنر و کارگردانی و علاقه اش. اگر المپیادی نبود، قطعا ۴ سال در دانشگاه فیزیک یا مهندسی مکانیک می خواند و بعد می فهمید که این کاره نیست.
المپیادی کسی است که خود را مجبور به کارهای سخت تر بدون اجبار میکند و همتی به دست می آورد که بیا و ببین. المپیادی ها شغل را از سخت به ساده انتخاب میکنند و قدرت ریسک خود را بالا میبرند. اینطور است که حتی غیرمدالی های ناموفق در المپیاد هم بازار کار را خوب می شناسند و خوب پول درمی آورن
بی نظیر بود
بسیار زیبا